رکنا اقتصادي: اگرچه در برخي از کشورهاي پيشرفته جهان محاسباتي که باعث شکاف بين درآمدها و هزينههاي مردم ميشود، توسط برخي از مراجع به صورت رسمي اعلام ميشود اما در ايران به دليل چالشها و متغيرهايي که در شهرها و استانهاي مختلف وجود دارد نميتوان نرخ دقيق و مشخصي را براي خط فقر اعلام کرد، به اين معني که درآمدها و هزينهها که جزو فاکتورهاي اصلي برآورد خط فقر هستند، در حوزههاي مختلف جغرافيايي متفاوت است، مثلا خط فقر در تهران با خط فقر در سيستانوبلوچستان يک رقم مشابه نيست. ميزان درآمد در پايتخت، نرخ اجارهبها، کالا و اقلام خوراکي در اين دو استان متفاوت است و نميتوان اين دو را با يکديگر مقايسه کرد. هرچند براساس آخرين گزارشها 11درصد مردم ايران زير خط فقر مطلق و 30درصد زير خط فقر نسبي هستند. خط فقر مطلق و شديد عبارت است از مقدار درآمدي که براي تأمين حداقل نيازهاي فردي در يک جامعه لازم است و عدمتأمين آن موجب ميشود فرد مورد بررسي بهعنوان فقير درنظر گرفته شود. افرادي که زير خط فقر مطلق قرار دارند، توانايي تأمين حداقل نيازهاي اساسي خود را ندارند و بهطور مطلق فقير محسوب ميشوند. خط فقر نسبي عموما به صورت درصد معيني از آمار توزيع درآمد يا هزينه جامعه در نظر گرفته ميشود و افرادي که درآمد يا هزينه آنها پايينتر از اين آستانه قرار ميگيرد، فقير محسوب ميشوند. افرادي که زير اين خط فقر قرار ميگيرند، فقير مطلق نيستند، بلکه در مقايسه با ساير افراد جامعه که از اين محاسبه عبور کردهاند، فقير به حساب ميآيند. خريد و فروش خودرو همچنان در راکد است. پس از 36 سال در ايران بنزين خودکفا مي شود! رشد مصرف آب تهران در سال ۹۵ براي اولين بار پس از هدفمندي يارانهها. پاداش ۷۰۰ ميليون توماني براي اعضاي حقوقي هيأت مديره همراه اول. با اين حال، فرمول به دست آوردن خط فقر در وزارت راه موجود است اما بهطورکلي کساني که حداقل معيشت روزانه خوراک را به دست نياورند در زمره خط فقر مطلق قرار ميگيرند و کساني که براي اداره زندگيشان از نظر مالي به تنگنا ميافتند، دچار فقر نسبي شدهاند. خط فقر و تعيين ميزان آن در کشور يک موضوع بسيار چالشبرانگيز است. اين پديده ابعاد گستردهاي دارد که اگرچه در رابطه با يک خانوار تعريف ميشود اما درآمدها و هزينههاي اين خانوار به اقتصاد کل کشور وابسته است. درواقع ميتوان به اين موضوع نيز اشاره کرد که اگر درحالحاضر توليد ناخالص داخلي(GDP) ايران 450هزارميليارد دلار است اما در ايالاتمتحده آمريکا اين رقم براساس برابري قدرت خريد (Purchasing power parity) ايران است. اين تفاوت باعث ميشود که توليد ناخالص داخلي کشور هزار و 300ميليارد دلار برآورد شود. اين رقم تقريبا 2و نيم برابر کمتر از رقمي است که در ايران برآورد شده، چراکه درواقع ارزش قيمت دلار و برابري قدرت خريد در ايران با آمريکا متفاوت است. همانطور که در ظرف 3سال گذشته بخش بهداشت تقريبا براي مردم ايران رايگان شده و وضع بهداشت در کشور کاملا از زير خط فقر بيرون آمده است، بنابراين شايد براساس دادهها و اطلاعات موجود از متغيرها و فاکتورهايي که در هزينههاي مردم وجود دارد، درواقع اين خط حاصل نوسانات درآمد ايرانيها نسبت به خودشان است. مثلا آمارهاي رسمي نشان داد فاصله بين سالهاي 84 تا 92 قدرت خريد کارمندان 73درصد و در فاصله بين سالهاي 89 تا 92 قدرت خريد کارگران 35 تا 40درصد کاهش داشته است. اما اين محاسبه نميتواند به همه حوزههاي جغرافيايي کشور تعميم داده شود، چرا که مثلا کيفيت برخي از کالاها در تهران با زابل يکسان نيست يا مثلا خانههاي زابل ممکن است براي افراد آن منطقه خانه خوبي محسوب شود اما همان خانه در تهران خانه فقيرانهاي محسوب شود. اين اختلافات باعث ميشود در رابطه با خط فقر معيارهاي متفاوتي وجود داشته باشد و بهخاطر عدمتفاهم دستگاههاي مختلف بر سر مقايسه و جامعه آماري زير خط فقر نزديک به يک دهه است که آمار رسمي اعلام نشده است.